تهوعی برمیخواست،
که قهوه ام را مینوشیدم،،
سَرد نشُده،
سرد بود..
دوده ای
مینمود بر قلبم
و مینوشیدم حسّی را که از خوردن این قهوه دِلزده بودْ
#بخار_َش_بر_پوشیه ام_سرایت_کرده
#فرار_از_قضاوتها..
#یادی سَرد
گاهی فقط خودت را داری و خدای دلت را
هیچکس نیست
خود و خدایت
مثل عابری که خیلی ها از آن میگذرند
ولی فقط می آیند و میگذرند
ترسم از آن است که تنها باشم خودم
خودم
خودم..
عجب ترس بی تشبیهی ست..
آنروز چه بر سر م می آید
جز اینکه مـــــنم
یکی از رهگذران باشمـ
آنهایی که می آیند و می روند
..
ترس دارد
دیگر هیچکس صدای هیچکس را(خُدا... را)
نخواهد شنید
و از خُدا
فقط یک اسم می ماند
.
.
.
اصلا هرچه که به خدا مربوط
است میماند
جز خدا
#الفرار از این
مینویسم..
که
نوشتن مرا در میان کلمات خودم شناور میکند
نمیخواهم در بازی کلمات مردم باشم
غرق اگر شوم،
آنها فقط حرف دارند همچنان..
نه نجات..
شآید دام..
#خُدایی_نکنیم_بنده_بودن_ما_را_بس
#آدمی_به_زبان_خود_مسلط_تَر_است
#نه_فقط_حرف..
#هرچه_برای_خودت_میپسندی_به_دیگران_بگو
#گفتگو_با_وجدان
#اللّٰه اعلم..
همیشه آنهایی درد بر دلت میگذارند
که میگویند دوستت داریم
نه نه
ما درد آنهایی را به دل میگیریم که دوستشان داریم
و گیج گشته ام به چرایی درد
که اگر دوست داشتن درد است
چرا دوست داشتن..
بگویند مرض
بگویند خون و خونریزی
بگویند جنگ
بگویند فریب
ولی نه
دوست دارند ولی درد تنها یادگارشان میماند بر دلت
و تو از بی رحمی عشق
آنرا دروغ میپنداری
ولی عشق بی رحم نیست
بلکه اگر عشق
عشق باشد
باید در درد است
چون به زعم اثباتش به دنیا باید جواب پس بدهد
و در برابر دنیا
باید جواب پس بدهد
و جواب عشق چیست جز سکوت
که فقط عاشق و معشوق ترجمه اش دانند و بس
و وای به روزی که معشوق را تلقین دگر کنند
جز معنی سکوت عاشق..
و درد از این جا شروع میشود
از نفهمیدن
..رد شدن
و عشق این می شود ؛
سکوتی بی پایان از صدازدن....
درد هایی بی سایه که برای اثباتش
برای وجود داشتن عشق
به خاموشی مطلق میروی
میروی
میروی
پر ز درد..
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها
،احساس خویش را گُم کرده اند
تو تنها بمان!
تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام را
شریک نمیخواهم..
تو از خودت میگریزی و
من از تو به تو
فکر نکن مزاحمت هستم
تنهایی است
در گرداب احساس تو از من
از خودت رفته ای
و من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنم
تا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسی
تا تو تنها،تنهاییم بمانی
نه تنها،یک تنها....